تبیین

آثار منتخب فیلم ، صوت، تصویر و متن

تبیین

آثار منتخب فیلم ، صوت، تصویر و متن


بسم الله الرحمن الرحیم
ای کاش آسمان باز شود... مردی ببارد از نور... تا در نگاه نورش جانی دوباره گیریم...
----
دوستان اگه لینکی مشکل داشت در قسمت نظرات بیان بفرمایید تا دوباره بارگزاری شود...
نظرات شما باعث دلگرمی ماست...باتشکر

۷۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «متن» ثبت شده است

روایات از مصر و حوادث آن در دوران ظهور
روایات پیشامدهایى که پیرامون مصر وارد شده متعدد است .. نخست روایات بشارت دهنده پیامبر (ص ) به مسلمانان جهت فتح مصر بدست آنان ، تا برسد به روایات مربوط به استیلاى مغربى ها بر مصر در حوادث انقلاب فاطمیان و بالاخره حوادث زمان ظهور حضرت مهدى (ع )، بیان مى شود.
اما پیشامدهاى زمان ظهور با حوادث تاءسیس دولت فاطمى در منابع بیان پیشامدها در هم آمیخته است . زیرا در روایات مربوط به حضرت مهدى (ع )، ورود سپاه مغربى به مصر نیز دیده مى شود.. و راه تشخیص آن ، وجود روایتى است که دلالت بر پیوستن آن به زمان ظهور و یا پیوستن به حادثه معینى به حادثه هاى زمان ظهور حضرت ، مانند خروج سفیانى و غیر آن داشته باشد.
با ملاحظه دقیق ، فقط سلسله روایاتى در دست ما مى ماند که پیشامدهایى را در مصر عنوان کرده است بدون تردید آن حوادث از جمله پیشامدهاى زمان ظهور حضرت مهدى (ع ) بوده و یا به احتمال قوى از آنهاست .
از آن جمله ، روایات مربوط به کشته شدن فرمانرواى مصر بدست مردم آن کشور است که این روایت بطوریکه در کتاب بشارة الاسلام ص 175 به نقل از ارشاد مفید دیده مى شود، بعنوان یکى از نشانه هاى ظهور مهدى (ع ) آمده است .
تعبیر دیگرى وجود دارد که در زمان ما زبانزد مردم است و آن اینکه مى گوید: ((اهل مصر سادات خود را مى کشند)) و ((استیلاى بردگان بر کشور سادات )) (186) که آنرا بر قتل ((انور سادات )) تطبیق مى دهند که این اشتباه است زیرا سادات در این روایات ، به معناى رؤ ساء است و اسم خاص نیست و فرمانرواى مصرى اى که قتل وى از نشانه هاى ظهور حضرت مهدى (ع ) مى باشد در پى آن حادثه بوجود مى آید. چنانکه این روایت ، ورود یک سپاه یا بیشتر را به مصر خاطر نشان مى سازد و ممکن است آن سپاه غربى و یا مغربى باشد که بزودى آنرا بیان خواهیم کرد، برخى از روایات مى گوید: کشته شدن فرمانرواى مصر همزمان با کشته شدن حاکم شام بدست مردم شام ، رخ مى دهد، همچنین در کتاب بشارة الاسلام ص ‍ 185 به نقل از کتاب ((القول المختصر)) نوشته این حجر آمده که گفته است : گفتار شانزدهم : ((قبل از وى فرمانرواى شام و حاکم مصر کشته مى شوند.))
و نیز بین روایت بیانگر قتل فرمانرواى مصر با روایتى که مى گوید مردى انقلابى از مصر، قبل از سفیانى خروج مى کند، تقریبا رابطه اى وجود دارد.
در بحارالانوار آمده است .
((پیش از سفیانى ، مصرى و یمنى خروج قیام مى کنند.)) (187)
و این شخص مصرى ممکن است سرکرده فرماندهان ، یعنى فرمانده سپاهى باشد که برخى روایات مى گوید او جنبشى در مصر ایجاد نموده و اعلان جنگ مى کند.
در روایتى دیگر این مطلب ، یاد شده به اینکه وى قبل از ورود نیروهاى غربى ، مردم را بسوى آل پیامبر (ص ) دعوت مى کند.
((اهل غرب به سوى مصر هجوم مى آورند همینکه وارد مى شوند، فرمانروائى سفیانى برقرار مى شود، و قبل از آن شخصى مردم را بسوى آل پیامبر (ص ) دعوت مى نماید.)) (188)
و احتمال دارد، مرد مصرى و سرکرده فرماندهان و مردى که مردم را دعوت به اهل بیت پیامبر (ص ) مى نماید سه نفر باشند نه یک شخص .
به هر حال این روایات روى هم رفته نشانگر قیام و جنبش در مصر و انقلابى اسلامى است که زمینه ساز ظهور حضرت مهدى (ع ) در آنجا مى باشد. یا حداقل بر وجود جو اسلامى قوى و نیرومندى دلالت دارد و در مصر تحول و انقلاب داخلى رخ مى دهد که با جنگ و صلح خارجى و جهانى ارتباط دارد.
و از روایات مربوط به حوادث و پیشامدها، غلبه قبطیان بر اطراف و نواحى مصر است ، چنانکه از امیرمؤ منان (ع ) درباره نشانه هاى ظهور مهدى (ع ) روایت شده است که فرمود:
((استیلا یافتن قبطیان بر اطراف مصر)) (189)
و ممکن است منظور از آن ، این باشد که ابن حماد آن را در نسخه خطى خود از ابوذر (ره ) روایت مى کند: ((امنیت از مصر رخت بر مى بندد. خارجه مى گوید به ابوذر گفتم : در آن هنگام که امنیت از دست مى رود، پیشوایى نیست که آن را فراهم آورد. گفت : خیر، بلکه نظام آن از هم پاشیده مى شود)) (190) و آنچه را از کعب نیز روایت کرده این است که
((مصر چون سرگین شتر از هم مى پاشد.))
خلاصه اینکه ، قبطى هاى مصر دست به شورش و آشوب در آن شهر مى زنند و از حکومت آن سر پیچى مى کنند و برخى نواحى سلطه مى یابند، همین امر سبب پیدایش ضعف در امنیت و اقتصاد مصر مى گردد.. و بطور طبیعى این طغیان و سرکشى بتحریک دشمنان مسلمانان از خارج طراحى مى شود. چرا که سابقه ندارد که قبطیان در تاریخ خود دست به تحرک مهمى علیه مسلمانان زده باشند مگر اینکه بیارى قدرتى خارجى بوده چنانکه در جنگ هاى صلیبى و در عصر کنونى نیز اتفاق افتاده است .
اما روایت یاد شده به وقت آن اشاره نمى کند ولى روایات دیگرى به نقل از حذیفه مى گوید:
((مصر، تا خراب شدن بصره از ویرانى در امان است )) (191)
و ظاهرا خراب شدن وعده داده شده بصره در زمان ظهور، بعد از قیام حکومت زمینه ساز ایرانیان یا بعد از اشغال عراق توسط سفیانى در سال ظهور حضرت مهدى (ع ) واقع خواهد شد.
از جمله روایات ، حدیث ورود نیروهاى مغربى به مصر است که نویسندگان ، معمولا این نشانه را از علامتهاى ظهور مهدى (ع ) شمرده اند و مراد از مغرب در این روایت و روایات دیگر، مغرب سرزمینهاى اسلامى است که شامل حکومت مغرب و الجزائر و لیبى و تونس مى گردد. ولى تا آنجا که من ، روایات مربوطه را بررسى و دقت نمودم روایتى نیافتم که بطور روشن بر آن دلالت کند، بلکه تعدادى از آنها را بر ورود نیروهاى مغربى ها بهنگام انقلاب فاطمى ها به مصر منطبق دیده ام . اما به روایتى در غیبت طوسى ص 278 برخوردم که از قدیمترین و معتبرترین منابع است . در آنجا اهل غرب یاد شده است نه اهل مغرب و صاحب بحارالانوار و بشارة الاسلام از او نقل نموده اند. اما غیر این دو نفر، دیگران به اشتباه ((مغرب )) نقل کرده اند.
و این روایت ، هنگام ورود اهل غرب را به مصر اندکى قبل از خروج سفیانى در دمشق مشخص مى کند و آن یک فقره از روایتى طولانى از عمار یاسر (ره ) است که مى گوید:
((دولت اهل بیت پیامبرتان در آخرالزمان برقرار مى شود که داراى نشانه هایى است ... اهل غرب به سوى مصر خروج مى کنند و همین که داخل مصر مى شوند حکومت سفیانى برقرار مى گردد.))
بعید نیست که روایت طوسى (ره ) (متوفاى سال 460) اصل و منبع روایتى باشد که راویان بعد از او نقل کرده اند و کلمه غرب به مغرب اشتباه شده باشد.
البته ما ترجیح مى دهیم که ورود نیروهاى غربى یا مغربى ، در پى حادثه اى است که در مصر رخ مى دهد و موجب تحرک آن مى گردد و بنظر مى رسد که آن نیروها ضد اسلام و مخالف مصریها هستند که سعى مى کنند داخل مصر شوند و چنانچه موفق شوند به مصر وارد گردند نشانه خروج سفیانى در دمشق و تسلط او بر سرزمین شام خواهد بود. با توجه به اینکه سفیانى چند ماه قبل از ظهور حضرت مهدى (ع ) خروج مى کند، آمدن این نیروها در سال ظهور و یا نزدیک به آن مى باشد.
برخى از روایات مى گوید: سفیانى با اهل مصر درگیر مى شود و وارد آنجا مى گردد و چهار ماه دست به جنایت مى زند و احتمال قوى تر آنکه این روایت از احادیث مبالغه آمیز در مورد سفیانى است . زیرا در منابع درجه یک اشاره اى به آن نشده است و بطوریکه بعضى از روایات مى گوید، آن کسى که سفیانى او را در دمشق بقتل مى رساند اءبقع است که اهل مصر است و یا با مصر رابطه اى دارد، والله العالم .
روایت دیگرى در این زمینه مى گوید: مهدى (ع ) مصر را منبر (پایگاه تبلیغى ) خود قرار مى دهد و این مطلب در روایت عبایه اسدى از على (ع ) چنین وارد شده است :
((شنیدم امیرمؤ منان (ع ) در حالیکه شکوائیه مى کرد (در حال تکیه ) و من ایستاده بودم فرمود: در مصر منبرى بنا کنم و دمشق را ویران سازم و یهود و نصارى را از تمام شهرهاى عربى بیرون مى کنم و با این چوب عرب ها را مى رانم . عبایه مى گوید: گفتم : بگونه اى خبر مى دهى که گویا پس ‍ از مرگ زنده مى شوى ؟ فرمود: بعید است اى عبایه ، به خطا رفتى ! مردى از تبار من چنین مى کند.)) (192)
و نیز از على (ع ) در مورد حضرت مهدى (ع ) و یارانش چنین وارد شده است .
((آنگاه (مهدى و یارانش ) به سوى مصر رهسپار مى شوند و حضرت بر منبر آنجا بالا مى رود و مردم را مخاطب قرار داده و براى آنها سخن مى گوید: زمین در اثر عدالت شاد و خرم مى گردد و آسمان باران رحمت خود را فرو مى بارد و درختان بارور مى شوند و زمین گیاهان خود را بیرون داده و چهره خویش را با گل و گیاه براى اهل زمین مى آراید حیوانات وحشى در امن و امان بسر مى برند بطوریکه در راههاى روى زمین مانند چهار پایان اهلى به چرا مى پردازند، نور دانش در دلهاى مؤ منان افکنده مى شود، بگونه اى که هیچ مؤ منى نیاز علمى ، به برادر دانشمند خود ندارد در آن روز آیه ((و خداوند بى نیاز کند هر کدام را از گشایش خود)) مصداق پیدا مى کند.)) (193)
از این دو روایت چنین استفاده مى شود که مصر در حکومت جهانى اسلام ، بدست حضرت مهدى (ع ) پایگاه علمى و تبلیغى شناخته شده اى در جهان خواهد شد.. بویژه با توجه به عبارت ((در مصر منبرى بنا خواهم کرد)) و ((آنگاه بسوى مصر روانه مى شوند و او بر منبر آنجا بالا مى رود)) یعنى حضرت مهدى (ع ) و یارانش راهى مصر مى شوند اما نه براى فتح آنجا یا تثبیت حکومت حضرت در آنجا، بلکه بدین جهت که مصر از امام و یارانش ‍ (ارواحنا فداهم ) استقبال مى کند از این رو آنجا را به عنوان منبر و کرسى خطابه خویش انتخاب نموده ، چنانکه جد بزرگوارش امیرمؤ منان (ع ) بدان وعده داده است و نیز براى اینکه پیام خود را از آنجا به اهل مصر و جهان متوجه نماید. و اینکه مصر کرسى علم و پایگاه ارسال پیام آن حضرت به جهان مى باشد، هیچگونه منافاتى با سطح علمى مسلمانان ندارد که در آن زمان بدان دست مى یابند و این روایت بر آن دلالت دارد، زیرا دانش امرى نسبى است .
از زمره این روایات ، این خبر است که حضرت مهدى (ع ) در دو هرم از اهرام مصر گنجینه ها و ذخائرى از دانش و غیر آن دارد، که روایت مربوط به آن ، در منابع درجه اول ، مانند کتاب کمال الدین صدوق (ره ) ص 5 564 آمده است . در روایتى از احمد بن محمد شعرانى که از فرزندان عمار یاسر (ره ) مى باشد از محمدبن قاسم مصرى آمده است که پسر احمدبن طولون ، هزار کارگر را یکسال بکار گماشت تا کاوش نموده و در هرم را بیابند، سرانجام آنان به سنگى مرمرین برخوردند که در پشت آن عمارتى بود که نتوانستند آن را خراب کنند، لکن کشیشى مسیحى از حبشه ، نوشته سنگ را که بزبان یکى از فراعنه مصر بود خواند: ((من اهرام و برانى را ساختم و این دو هرم را بنا کردم و گنجها و ذخائر خود را در آن به ودیعت نهادم )) ابن طولون گفت : ((این چیزى است که هیچ کس جز قائم آل محمد (ص ) راه و چاره آن را نمى داند، سپس آن تخته سنگ به جاى اول آن گذارده شد)) در این روایت نقاط ضعفى وجود دارد که شاید افزوده برخى راویان باشد اما در عین حال ، نقاط قوت قابل توجهى نیز در آن بچشم مى خورد. والله العالم .
و از آن جمله ، روایت ((اءخنس مصر)) است که نویسنده کنزالعمال آنرا در کتاب برهان (ص 200 به نقل از تاریخ ابن عساکر) از پیامبر (ص ) روایت کرده است که فرمود:
((مردى از قریش بنام اءخنس (و در کتاب فیض القدیر مناوى ج 4 ص 131: از بنى امیه ) در مصر وجود دارد که به قدرت مى رسد، آنگاه بر او پیروز مى شوند و یا قدرت از او گرفته مى شود و به روم مى گریزد و رومیان را به اسکندریه مى آورد و در آنجا با مسلمانان به نبرد مى پردازد و این نخستین حادثه است و منظور از حادثه ها، حوادث ظهور حضرت مهدى (ع ) و مراد از بنى امیه ، خط و مشى آنها مى باشد.))
منبع: کتاب عصر ظهور
گفت: سایت گویانیوز وابسته به سازمان «سیا» شرط گذاری خاتمی را بدجوری به تمسخر و استهزاء گرفته است.
گفتم: این گروه های ضد انقلاب که به شدت از خاتمی و موسوی و کروبی حمایت می کردند، حالا چی شده که خاتمی را مسخره می کنند؟!
گفت: هنوز هم از سران فتنه حمایت می کنند ولی معتقدند، خاتمی با شرط گذاری خود آبروی آنها را برده و باعث خنده و تمسخر این و آن شده است.
گفتم: اگر سران فتنه، همین یک خاصیت را هم داشته باشند که خیلی خوب است.
گفت: خطاب به خاتمی نوشته چرا گفته ای؛ اگر رژیم جمهوری اسلامی شرط های تو را نپذیرد، تصمیم بعدی را خواهی گرفت و حالا که نپذیرفته، چه تصمیمی می توانی بگیری و چه کاری از دستت ساخته است؟!
گفتم: خب! راست میگه!
گفت: خطاب به خاتمی نوشته است؛ تو که هنوز خودت پا در هوا هستی و قرار است محاکمه بشوی چرا رجز می خوانی که باعث آبروریزی جنبش سبز(!) بشود؟!
گفتم: افسر راهنمایی، راننده متخلفی را متوقف کرده بود. یارو با تحکم به افسر گفت؛ اصلا تو میدونی من کی هستم که میخوای جریمه ام کنی؟ افسر گفت؛ هرکی می خواهی باش، و یارو که قمپز در کردن را بی نتیجه دید گفت؛ بالاخره متوجه نشدی من کی هستم؟ و افسر گفت نه، یارو گفت؛ چطور متوجه نشدی جناب سروان! من نوکرتم! چاکرتم!...

+نظرتان را در مورد این موضوع بیان کنید.
گفت: دیروز دیکتاتور تونس که یکی از حاکمان وابسته به آمریکا و از دشمنان جمهوری اسلامی ایران بود در مقابل اعتراض گسترده مردم مسلمان تونس مجبور به فرار از کشور شد.
گفتم: جل الخالق! سی و دو سال پیش در همین روزها، محمدرضا شاه، عامل دست نشانده آمریکا هم در مقابل خروش مردم مسلمان ایران ناچار به فرار شد.
گفت: چند روز پیش دولت لبنان هم به خاطر زد و بند نخست وزیر این کشور با آمریکا و فرانسه، توسط حزب الله لبنان سقوط کرد.
گفتم: حیوونکی ها، آمریکا و اسرائیل و اتحادیه اروپا و دنباله های اجق وجق آنها در منطقه مثل سران فتنه را بگو که هر روز با یک مصیبت جدید روبرو می شوند.
گفت: آخه این سران فتنه عقلشون کجا رفته بود که خودشان را به آمریکای بدبخت و بیچاره فروختند که حالا کارشون به اینجا بکشه؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! دو تا خرما با هم ازدواج کرده بودند، ماه عسل رفتند مجلس ختم!
گفت: ایلان برمن معاون شورای سیاست خارجی آمریکا در مصاحبه با روزنامه آمریکایی وال استریت ژورنال گفته است؛ باید بپذیریم که جنبش سبز! مرده است.
گفتم: «سه من تنباکو سوخته، تازه می پرسه مرده کیه»؟ مرگ فتنه را که همه می دانند.
گفت: ایلان برمن در همین مصاحبه می گوید؛ مقامات آمریکایی از اعلام این خبر طفره می رفتند اما معلوم نیست که چرا امروزه برای صدور گواهی فوت جنبش سبز عجله دارند؟
گفتم: پس بگو که چرا فیل برخی از سران فتنه یاد هندوستان کرده و بعد از آنهمه خیانت، حالا که از آمریکایی ها ناامید شده اند به فکر بازگشت دوباره به عرصه سیاسی کشور افتاده اند؟!
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: نوکری یک کیسه گندم را با قاطر برای آرد کردن به آسیاب برد ولی تا نوبتش برسد مشغول قمار شد و گندم و قاطر و همه چیزش را باخت، ارباب که از تاخیر او نگران شده بود به آسیاب رفت و دید نوکرش گوشه ای نشسته و دارد ماست می خورد. پرسید؛ قاطر و گندم چی شد؟ نوکر گفت؛ سیل برد، پرسید لباس خودت چی شد؟ گفت؛ فروختم ماست خریدم. ارباب با عصبانیت کاسه ماست را توی ملاج نوکرش کوبید و نوکر در حالی که ماست را به سر و روی خود می مالید گفت؛ خدا را شکر که هم حسابم را پس دادم و هم روسفید شدم!
گفت: سایت «گویانیوز» که به علت وابستگی به سازمان سیا در میان اپوزیسیون به «سیانیوز» معروف است، اظهارات اخیر خاتمی را عقب نشینی بی فایده و خطرناک دانست.
گفتم: بی فایده که هست، چون باید مجازات شود ولی چرا خطرناک؟! خودش که می خواهد با این تاکتیک از مجازات فرار کند.
گفت: سیا نیوز نوشته بر فرض که جمهوری اسلامی به خاتمی اجازه ورود به عرصه سیاست را بدهد، با توجه به شخصیت ناپایدار و چندگانه وی و بی عرضگی اپوزیسیون در حمایت از او بار دیگر به سختی سقوط کرده و به زمین می خورد.
گفتم: می گویند در دوران رژیم طاغوت، اطلاعیه ای را که یکی از ادارات برای توزیع شیر صادر کرده بود وارونه به دیوار چسبانده بودند و از آنجا که خوب خوانده نمی شده شخصی را به طور وارونه و با طناب از روی پشت بام به طرف اطلاعیه سرازیر کردند و یارو شروع به خواندن کرد، وقتی به آنجا رسید که قرار است شیر مجانی بدهند، کسانی که روی بام بودند طناب را رها کرده و شروع کردند به کف زدن! و....
گفت: چند سایت ضدانقلابی حامی فتنه به موسوی پیشنهاد کرده اند که به زهرا رهنورد اجازه صحبت و اظهارنظر ندهد.
گفتم: چرا؟! مگر پیرزن اصلاحات چه حرفی زده که داد بقیه فتنه گران را درآورده است؟!
گفت: این سایت ها نوشته اند ادعاهای مضحک او باعث سرافکندگی هواداران جنبش در خارج کشور است.
گفتم: در عوض، اظهارات این پیرزن باعث خنده و تفریح می شود و اپوزیسیون از کسالت درمی آید، از قدیم و ندیم هم گفته اند «خنده بر هر درد بی درمان دواست».
گفت: یکی از این سایت ها به میرحسین پیشنهاد کرده که دو تا میل بافتنی با چند تا کلاف کاموا به زهرا رهنورد بدهد و سرش را گرم کند که دیگر حرف نزند.
گفتم: ایول! یارو به دکتر گفت؛ آقای دکتر! در هر مسئله ای که اظهار نظر می کنم مرا مسخره می کنند. دکتر گفت؛ وقتی به جایی می روی، چند تا لیوان آب غرغره کن! پرسید چه فایده ای دارد؟ و دکتر گفت؛ خب! دیگه نمی تونی حرف بزنی که مسخره ات کنند!

بیانات امام خامنه ای در شش ماه اخیر  در مورد تفکر در مورد فتنه ی سال 88 و عبرت گرفتن از آن که پیشنهاد ما به شما عزیزان این است که حتما این اصوات رو دانلود کنید و از سخنان مقام معظم رهبری استفاده کنید.

شما میتوانید نظرات خود را در مورد این سخنان با ما مطرح کنید
١-امیدوار کردن دشمن

٢-شکاف بین ملت

٣-قصد عجیب فتنه‌گران

۴-دگرگون جلوه‌دادن واقعیات

۵-بیش فعالی جبهه استکبار

۶-مردم ایستادند

7-اخلاص در کنار بصیرت

8-کشور واکسینه شد

9-بصیرت، شرط لازم و غیر کافی

10-غلبه با ماست

گفت: علیرضا پهلوی فرزند سوم شاه معدوم در خانه شخصی خود در بوستون آمریکا خودکشی کرد.
گفتم: خواهرش لیلا هم چند سال قبل در لندن خودکشی کرده بود.
گفت: شایع شده بود که رضا پهلوی لیلا را به خاطر بالا کشیدن ثروتش کشته است و بعید نیست علیرضا هم به همین سرنوشت دچار شده باشد.
گفتم: معلوم است که این خاندان به اعضای خانواده خود هم رحم نمی کنند!
گفت: رضا ربع پهلوی و مادرش در اطلاعیه ای اعلام کرده اند که علیرضا از شکست جنبش سبز!! در ایران به شدت دچار استرس شده بود و غیرتش اجازه نداد به زندگی ادامه دهد و خودکشی کرد!
گفتم: یعنی سران فتنه و آقا رضا ربع پهلوی غیرت ندارند که هنوز خودکشی نکرده اند؟!

گفت: البته آقا رضا ربع پهلوی گفته است «من در یک تقاطع بزرگ میرحسین موسوی را یافتم و با یکدیگر همراه شدیم و به جنبش سبز امید بستیم»!
گفتم: این حرف ربع پهلوی را به خاطر داشته باش تا فردا که نوبت خودکشی او فرا رسید، موسوی جر نزند و از ادامه همراهی و همکاری با ربع پهلوی طفره نرود.
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: از مکتب داری به نام «مزید» پرسیدند نظرت درباره «یزید» چیست؟ گفت؛ لعن او روا نیست چون اهل قبله بوده است! این ماجرا برای عالمی بازگو کردند که «مزید» چنین گفته است تو چه می گویی؟ جواب داد ؛ هزار لعنت بر «یزید» و هزار دیگر بر آن «مزید»!
گفت: یکی از همراهان فتنه که به خاطر بی اهمیت بودنش هیچکس به او توجهی نمی کند گفته است؛ «تا پای جان ایستاده ایم و هرگز عقب نشینی نمی کنیم»!
گفتم: بهش بگو، کوتاه بیا! شیرنارگیلت از دهن میفته!
گفت: حالا معلوم نیست چه کسی به فکر ایستادن و نشستن و حرف زدن اوست که اینجور قمپز در میکنه؟!
گفتم: یارو وارد مطب دکتر شد و گفت؛ آقای دکتر! مدتیه که هیچکس به من محل نمیذاره و انگار نه انگار که من هم هستم! دکتر نگاهی به او کرد و به منشی اش گفت؛ نفر بعدی!
گفت: سایت جرس وابسته به ماسون های لندن نوشته است؛ «رخدادهای این روزها نشان می دهد که برخی محافل در پی حذف خاتمی از عرصه سیاسی کشور هستند.»
گفتم: سایت وزارت خارجه اسرائیل هم دو روز قبل با نگرانی و عصبانیت، همین موضوع را بدون کم و کاست اعلام کرده و خروش ده ها میلیونی مردم علیه سران فتنه را «تصمیم برخی محافل خاص»! نامیده بود.
گفت: یعنی هنوز نفهمیده اند که توده های عظیم مردم از مدت ها قبل خاتمی و موسوی را به جرم آنهمه وطن فروشی و جنایت، نه فقط از صحنه سیاسی کشور حذف کرده اند بلکه در انتظار محاکمه و مجازات آنها هستند؟
گفتم: اسرائیلی ها که می دانند چی شده ولی دارند به سران فتنه و بهاءالله مهاجرانی و کدیور افندی و سایر اجق وجق هایی که استخدام کرده اند، دلداری می دهند.
گفت: حیوونکی ها چی فکر می کردند، چی شد؟! چه وعده ها بهشون داده بودند و...
گفتم: یارو به مامانش گفت؛ مامان جون! توی یک جیب شلوارم، دویست هزار تومن پول نقده و توی اون جیب شلوارم، چند تا چک پوله، مامانش داد زد گفت؛ فلان فلان شده، مرده شورتو ببرن! شلوار بابات رو پوشیدی!