تبیین

آثار منتخب فیلم ، صوت، تصویر و متن

تبیین

آثار منتخب فیلم ، صوت، تصویر و متن


بسم الله الرحمن الرحیم
ای کاش آسمان باز شود... مردی ببارد از نور... تا در نگاه نورش جانی دوباره گیریم...
----
دوستان اگه لینکی مشکل داشت در قسمت نظرات بیان بفرمایید تا دوباره بارگزاری شود...
نظرات شما باعث دلگرمی ماست...باتشکر

۷۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روزنامه کیهان» ثبت شده است

گفت: دیکتاتورهای منطقه با سقوط دیکتاتور مصر بدجوری به وحشت افتاده و برای پیشگیری از سقوط خود دست و پا می زنند.
گفتم: اسرائیل را بگو که نفس در سینه اش حبس شده و به تته پته افتاده است.
گفت: یادت هست که نتانیاهو و اوباما و همین سران دیکتاتور منطقه در جریان فتنه 88 و جنایت و خیانت موسوی و خاتمی و کروبی، چقدر ذوق زده بودند و از خوشحالی با دمشان گردو می شکستند؟!
گفتم: دست خدا را ببین که دم همه جرثومه های فساد و تباهی را به هم گره زده و دارد به زباله دان تاریخ می اندازد.
گفت: امیر کویت، پادشاه اردن، پادشاه بحرین و... برای راضی کردن مردم گفته اند به هر یک از افراد کشورشان مبلغ 3هزار دلار پاداش می دهند!
گفتم: حیوونکی ها!
گفت: ملت های مسلمان می دانند که با سرنگونی دیکتاتورها همه ثروت های غارت شده به خودشان برمی گردد و گول این ترفندها را نمی خورند.
گفتم: در آمریکا چند سارق مسلح وارد یک بانک شدند و علاوه بر صندوقدار بانک به همه مشتری ها هم گفتند باید هرچه دارند بدهند. در همین حال یک صهیونیست که در میان مشتریان بود به بغل دستی خود گفت؛ جک! یادته 1000 دلار از من طلب داشتی؟ جک گفت؛ آره! ولی هرچه اصرار می کردم نمی دادی؟ و یارو گفت؛ حالا، بیا، این 1000 دلار طلبت رو بگیر!
گفت: خاتمی گفته است امام حسین(ع) هم در پی اصلاحات بود.
گفتم: یعنی خاتمی از اسلام و انقلاب دفاع کرده است؟!
گفت: ای عوام! مگر یادت نیست که خاتمی و دوستانش می گفتند امام حسین(ع) در پی اصلاح دین جدش بود!
گفتم: ولی امام حسین(ع) می فرمود که در پی اصلاح امت جدش است وگرنه اصلاح دین جدشان که به معنای نفی اسلام است. مگر دین اسلام نقصی داشته که حضرت اباعبدالله در پی رفع آن باشند؟!
گفت: خب! حالا فهمیدی منظور خاتمی از اصلاحات چیست؟ دارد کلک مرغابی می زند.
گفتم: در کلام خدا هم آمده است که وقتی به منافقین گفته می شود چرا در زمین فساد می کنید؟ در پاسخ می گویند ما در پی اصلاح هستیم! یعنی «اصلاح طلبیم»!
گفت: حالا هم که خاتمی خواسته دنده عقب بگیرد، باز هم به جدول زده است.
گفتم: یارو از یک جاده پر پیچ و خم با دنده عقب بالا می رفت. به او گفتند؛ چرا دنده عقب می روی؟ گفت؛ می ترسم آن بالا جایی برای دور زدن نباشد. نیم ساعت بعد دیدند باز هم دارد با دنده عقب پائین می آید، پرسیدند؛ حالا دیگه چرا؟ و یارو در جواب گفت؛ آخه دیدم آن بالا جای دور زدن بود، دور زدم!
گفت: آمریکایی ها در اخبار و گزارش های خود درباره مصر، از افرادی مثل البرادعی و «ایمن نور» به عنوان رهبران حرکت مردمی یاد می کنند!
گفتم: البرادعی که 12 سال مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی بود و دستورات دیکته شده آمریکا را اجرا می کرد و «ایمن نور» هم یک لائیک وابسته به همان رژیم آمریکایی مصر است.
گفت: یادت هست در اوج انقلاب اسلامی هم آمریکایی ها سعی می کردند گروه هایی مثل جبهه ملی و نهضت آزادی را به عنوان رهبران انقلاب معرفی کنند که ملت بدجوری توی پوزه آنها زدند.
گفتم: معلومه که یادم هست، بعدها در اسناد لانه جاسوسی کشف شد که این دو گروه در همکاری مستقیم با سفارت آمریکا بوده اند. و حتی بازداشت و انفجار بمب جلوی منازل آنها برای جا انداختن همین ترفند بوده است.
گفت: مگر سران فتنه در نقش ستون پنجم آمریکا و اسرائیل و انگلیس ظاهر نشده بودند؟ ولی مردم به آسانی آنها را شناختند. مردم مصر و اردن و یمن هم نشان داده اند که فریب عوامل آمریکا را نمی خورند.
گفتم: عده ای رفته بودند قلعه ای را فتح کنند، ساکنان قلعه آنها را سنگ باران کردند و یکی از سنگ ها ملاج فرمانده مهاجمان را شکست. یارو با عصبانیت به طرف گفت؛ مگه سپر به این بزرگی را نمی بینی که سنگ را توی ملاج من می زنی؟
گفت: سایت گویانیوز وابسته به سازمان «سیا» شرط گذاری خاتمی را بدجوری به تمسخر و استهزاء گرفته است.
گفتم: این گروه های ضد انقلاب که به شدت از خاتمی و موسوی و کروبی حمایت می کردند، حالا چی شده که خاتمی را مسخره می کنند؟!
گفت: هنوز هم از سران فتنه حمایت می کنند ولی معتقدند، خاتمی با شرط گذاری خود آبروی آنها را برده و باعث خنده و تمسخر این و آن شده است.
گفتم: اگر سران فتنه، همین یک خاصیت را هم داشته باشند که خیلی خوب است.
گفت: خطاب به خاتمی نوشته چرا گفته ای؛ اگر رژیم جمهوری اسلامی شرط های تو را نپذیرد، تصمیم بعدی را خواهی گرفت و حالا که نپذیرفته، چه تصمیمی می توانی بگیری و چه کاری از دستت ساخته است؟!
گفتم: خب! راست میگه!
گفت: خطاب به خاتمی نوشته است؛ تو که هنوز خودت پا در هوا هستی و قرار است محاکمه بشوی چرا رجز می خوانی که باعث آبروریزی جنبش سبز(!) بشود؟!
گفتم: افسر راهنمایی، راننده متخلفی را متوقف کرده بود. یارو با تحکم به افسر گفت؛ اصلا تو میدونی من کی هستم که میخوای جریمه ام کنی؟ افسر گفت؛ هرکی می خواهی باش، و یارو که قمپز در کردن را بی نتیجه دید گفت؛ بالاخره متوجه نشدی من کی هستم؟ و افسر گفت نه، یارو گفت؛ چطور متوجه نشدی جناب سروان! من نوکرتم! چاکرتم!...

+نظرتان را در مورد این موضوع بیان کنید.
گفت: دیروز دیکتاتور تونس که یکی از حاکمان وابسته به آمریکا و از دشمنان جمهوری اسلامی ایران بود در مقابل اعتراض گسترده مردم مسلمان تونس مجبور به فرار از کشور شد.
گفتم: جل الخالق! سی و دو سال پیش در همین روزها، محمدرضا شاه، عامل دست نشانده آمریکا هم در مقابل خروش مردم مسلمان ایران ناچار به فرار شد.
گفت: چند روز پیش دولت لبنان هم به خاطر زد و بند نخست وزیر این کشور با آمریکا و فرانسه، توسط حزب الله لبنان سقوط کرد.
گفتم: حیوونکی ها، آمریکا و اسرائیل و اتحادیه اروپا و دنباله های اجق وجق آنها در منطقه مثل سران فتنه را بگو که هر روز با یک مصیبت جدید روبرو می شوند.
گفت: آخه این سران فتنه عقلشون کجا رفته بود که خودشان را به آمریکای بدبخت و بیچاره فروختند که حالا کارشون به اینجا بکشه؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! دو تا خرما با هم ازدواج کرده بودند، ماه عسل رفتند مجلس ختم!
گفت: ایلان برمن معاون شورای سیاست خارجی آمریکا در مصاحبه با روزنامه آمریکایی وال استریت ژورنال گفته است؛ باید بپذیریم که جنبش سبز! مرده است.
گفتم: «سه من تنباکو سوخته، تازه می پرسه مرده کیه»؟ مرگ فتنه را که همه می دانند.
گفت: ایلان برمن در همین مصاحبه می گوید؛ مقامات آمریکایی از اعلام این خبر طفره می رفتند اما معلوم نیست که چرا امروزه برای صدور گواهی فوت جنبش سبز عجله دارند؟
گفتم: پس بگو که چرا فیل برخی از سران فتنه یاد هندوستان کرده و بعد از آنهمه خیانت، حالا که از آمریکایی ها ناامید شده اند به فکر بازگشت دوباره به عرصه سیاسی کشور افتاده اند؟!
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: نوکری یک کیسه گندم را با قاطر برای آرد کردن به آسیاب برد ولی تا نوبتش برسد مشغول قمار شد و گندم و قاطر و همه چیزش را باخت، ارباب که از تاخیر او نگران شده بود به آسیاب رفت و دید نوکرش گوشه ای نشسته و دارد ماست می خورد. پرسید؛ قاطر و گندم چی شد؟ نوکر گفت؛ سیل برد، پرسید لباس خودت چی شد؟ گفت؛ فروختم ماست خریدم. ارباب با عصبانیت کاسه ماست را توی ملاج نوکرش کوبید و نوکر در حالی که ماست را به سر و روی خود می مالید گفت؛ خدا را شکر که هم حسابم را پس دادم و هم روسفید شدم!
پیام آیت الله هاشمی رفسنجانی به مناسبت سالگرد قیام خونین 19 دی که دو روز قبل منتشر شد اگرچه در نگاه اول از توجه ایشان به ضرورت گرامیداشت خاطره آن قیام خونین حکایت می کند و از این زاویه درخور تقدیر به نظر می رسد ولی برخی از آنچه در متن پیام آمده و نیز، بی سابقه بودن آن طی 33 سال- و یا دستکم 31 سال- گذشته، پرسش ها و ابهاماتی را پیرامون چرایی تهیه و انتشار این پیام پیش می کشد که امید است این پرسش ها و ابهامات با توجه به هوشمندی حضرت آیت الله رفسنجانی، پاسخ های روشنی را در پی داشته باشد. و در این باره گفتنی است که؛
1- طی 33 سالی که از قیام خونین 19 دی می گذرد، برای اولین بار است که آقای هاشمی رفسنجانی به مناسبت سالگرد این قیام بیانیه می دهند و سؤال این است چرا ایشان در تمامی طول 33 سال گذشته کمترین ضرورتی برای صدور بیانیه به همین مناسبت، احساس نکرده اند؟ و امسال با 33 سال گذشته چه تفاوت های درخور توجهی دارد که احساس نیاز به صدور بیانیه را در حضرت ایشان برانگیخته است؟ ممکن است گفته شود که ترک یک اقدام خداپسندانه نظیر گرامیداشت قیام آفرینان 19 دی، طی سه دهه گذشته، نمی تواند و نباید مانع از انجام آن در سال های بعد باشد و حکیمان به حکمت گفته اند «جلوی ضرر از هر کجا که گرفته شود، سودمند خواهد بود». این تلقی قابل قبول است ولی متاسفانه و آنگونه که در پی خواهد آمد، متن و محتوای پیام با این گزاره همخوانی ندارد و نشان می دهد برای همین امسال تهیه شده است و با عرض پوزش، قیام 19 دی فقط بهانه صدور این بیانیه بوده است و نه «علت» آن! چرا...؟! برای شرح بیشتر این ماجرا باید به متن مراجعه کرد.
2- جناب رفسنجانی در بخشی از بیانیه یاد شده به رخدادهای سال 1356 اشاره کرده و می نویسد؛ آمریکا و رژیم شاه وقتی مانند سران مشرک قریش به عجز خود در مقابله با اقبال روزافزون مردم به امام و نهضت روحانیت پی بردند، در همان سال دو سیاست را برای ترور فیزیکی و شخصیتی امام دنبال کردند و توضیح می دهد که؛
«برای ترور فیزیکی نور چشم امام، حاج آقا مصطفی خمینی را در آبان ماه 1356 نشانه گرفتند تا امام را از ادامه مبارزه مأیوس کنند. اما وقتی استواری امام را در تداوم مبارزه و صلابت مردم در حمایت از امام دیدند، در دی ماه همان سال سیاست ترور شخصیتی امام را در دستور کار خویش قرار دادند و مقاله ای سراسر توهین و تهمت به امام را در روزنامه اطلاعات منتشر کردند که به اعتراف دوست و دشمن، اتفاقات پس از آن، سقوط رژیم پهلوی را در سراشیبی تسریع نهاد.»
و در ادامه می نویسد؛ «اینک 30 سال از پیروزی انقلاب اسلامی می گذرد و بقایای فکری دین زدایی و روحانیت ستیزی که در بهار هوشیاری مردم ایران، چون مارهای افسرده سر در خاک انتقام فرو برده بودند، در پاییز بداخلاقی های سیاسی و اختلافات سلیقه ای، پوست اندازی کرده و سر برآورده اند و خاکریز به خاکریز جلو می آیند و شاهدیم که پس از توهین و تهمت به سران روحانی عرصه سیاست در 30 سال گذشته، به فضلا، علما و مراجع قم رسیده اند. تأسف آور است که این بار برای توهین و تهمت، لباس رشیدی مطلق ها را درآورده و خرقه دوستی و ارشاد پوشیده اند». همانگونه که ملاحظه می کنید آقای رفسنجانی به مقاله اهانت آمیز شخصی با نام مستعار «رشیدی مطلق» در روزنامه اطلاعات دی ماه 1356 اشاره می کند که در آن به ساحت مقدس حضرت امام(ره) اهانت شده بود و این اهانت قیام 19 دی قم و تداوم بی وقفه انقلاب اسلامی را به دنبال داشت. اما «رشیدی مطلق» کیست؟ بخوانید؛
3- «رشیدی مطلق» آنگونه که بعدها از اسناد ساواک بدست آمد نام مستعار «داریوش همایون» است. او یک صهیونیست نشان دار است که وابستگی خود به صهیونیست ها را انکار نمی کند. وی وزیر اطلاعات و جهانگردی رژیم شاه در کابینه جمشید آموزگار و مدیر و مؤسس روزنامه آیندگان بود که باز هم مطابق اسناد ساواک از طریق لابی با صهیونیست ها و سفارت رژیم اشغالگر قدس اداره می شد و از سوی حضرت امام(ره) با ذکر نام طرد شده بود. البته برخی از اسناد ساواک از داریوش همایون به عنوان کسی که نامه یاد شده با اسم مستعار «احمد رشیدی مطلق» را برای چاپ از دربار به روزنامه اطلاعات برده است یاد می کنند که در این حالت نیز یکی از عوامل اصلی در چاپ نامه مورد اشاره است.
ممکن است بپرسید این توضیحات درباره هویت «داریوش همایون» چه ضرورتی دارد؟ پاسخ آن است که «داریوش همایون» در جریان فتنه 88 یکی از حامیان سینه چاک سران فتنه بوده است که کیهان به نمونه هایی از آن با ذکر منبع و سند اشاره داشته است. داریوش همایون بارها اعلام کرده است که «پیروزی انقلاب اسلامی بزرگترین کابوس عمرم بوده است». وی با وجود آن که یک سلطنت طلب است در اواخر آذرماه 89 طی مصاحبه ای با رادیو فردا گفته بود، تجربه 85 ساله من نشان می دهد که موسوی و خاتمی و کروبی برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی به مراتب مفیدتر از شاهزاده رضا پهلوی عمل کرده اند. جنبش سبز امید از دست رفته را به ما بازگرداند و حمایت همه جانبه از این جنبش و رهبران آن وظیفه ملی- میهنی همه کسانی است که حضور اسلام را در حاکمیت ایران نمی پسندند!
داریوش همایون در مصاحبه با نشریه ضد انقلابی «تلاش» ضمن تشکر از همراهی منافقین با سران فتنه، خطاب به کسانی که این همراهی و همکاری را باعث بدنامی فتنه گران می دانند، گفته بود؛ «من خودم یک بی دین هستم ولی امروزه باید موقعیت حساس موسوی و کروبی را درک کرد و حضور همه گرایش ها از بهایی ها، سازمان مجاهدین خلق، سلطنت طلب ها و حتی مارکسیست ها را در کنار رهبران جنبش به فال نیک گرفت.» و...
4- اکنون باید از آقای هاشمی رفسنجانی پرسید؛ حضرتعالی که در پیام خود از داریوش همایون، یعنی همان «احمد رشیدی مطلق» به عنوان عامل رژیم آمریکایی شاه و اهانت کننده به اسلام و امام و روحانیت یاد می کنید و اقدام وی را با اهانت «سران مشرک قریش» به ساحت رسول خدا(ص) برابر می دانید- که حق نیز چنین است- آیا از حضور فعال وی در کنار آقایان موسوی و خاتمی و کروبی در فتنه 88 خبر ندارید؟ به یقین از این ماجرای مشمئزکننده باخبرید. بنابراین پرسش بعدی آن است که چرا علیه وی کمترین موضعی نگرفته و دوستان خود را به خاطر همراهی با این جرثومه فساد و تباهی کمترین ملامتی نفرموده اید؟!
مگر حضرتعالی با صراحت- و به صحت- نمی فرمایید که مقاله «رشیدی مطلق» در روزنامه اطلاعات دی ماه 1356، احساسات مذهبی و غیرت دینی مردم را برانگیخت و قیام خونین 19 دی را در پی داشت؟ بنابراین چه انتظاری دارید که حضور وی در فتنه 88 و در کنار سران فتنه- که ده ها بار از داریوش همایون وطن فروش تر و جنایتکارترند- حماسه 9 دی را در پی نداشته باشد؟ اگر داریوش همایون فقط یک مهره آمریکایی و اسرائیلی بود، در فتنه 88 که آمریکا و اسرائیل و انگلیس با هویت کامل خود و بدون پرده پوشی و بی نقاب به حمایت مالی، تبلیغاتی و سیاسی و... همه جانبه از موسوی و کروبی و خاتمی برخاستند.
راستی! جناب آقای هاشمی، رشیدی مطلق که علیه او- به حق- خروش برداشته اید در کدام سو ایستاده است؟! قاتلان مردم مظلوم قم در قیام 19 دی ماه 56 در کدام سو؟!
5- در بیانیه خود به «لات و هبل و عزی» بت های مورد پرستش مشرکین در جاهلیت اشاره کرده اید و از شکست آنها در مقابل تعالیم روحبخش و متعالی اسلام خبر داده اید، که سخن پسندیده ای است. اما جناب هاشمی، حضرتعالی بهتر و بیشتر از نگارنده و امثال نگارنده می دانید که حضرت امام راحل(ره) بارها زبان به ملامت کسانی می گشودند که تجسم «لات و هبل و عزی» آن روزها را در آمریکا و اسرائیل و انگلیس این روزها نمی دیدند یا نمی خواستند ببینند! جنابعالی به یقین، نگاه حکیمانه و منطبق با واقعیت حضرت امام(ره) را نفی نمی کنید. بنابراین، اگر مصداق لات و هبل و عزی را در آمریکا و انگلیس و اسرائیل می دانید - که باید بدانید- لطفا و با عرض پوزش بفرمائید که امروزه لات و هبل و عزی در کدام سوی از آوردگاه جمهوری اسلامی ایران با دشمنان تابلودار آن ایستاده اند؟! بی تردید می دانید که آنها از حامیان سینه چاک مالی و سیاسی و تبلیغاتی سران فتنه 88 بوده اند. بنابراین تاسف آور است و از حضرتعالی بعید است که در بیانیه خود این بت ها را جابجا کنید! و حضور بی پرده «لات و هبل و عزی» را در کنار سران فتنه نبینید و یا خدای نخواسته ببینید و علیه آنها خروش برندارید!
6- حضرت آیت الله، از اهانت به مراجع عظام گله کرده اید که گلایه ای برحق است و مراجع عظام و علمای بزرگوار اسلام حقی غیرقابل انکار بر ملت و نظام دارند، اما، باز هم توضیح نداده اید که مگر حضرت امام(ره) مرجع نبودند؟ چرا وقتی همین چند ماه قبل، تصویر مبارک آن بزرگوار را پاره و لگدمال کردند، نه فقط سکوت کردید و احساسات جنابعالی برانگیخته نشد، بلکه به گونه ای تلویحی - اگرچه سکوت نیز چنین است- از آن اراذل و اوباش حمایت نیز فرمودید؟!
جناب هاشمی عزیز، به این گزاره های مستند که پیش از این نیز در یکی از یادداشت های نگارنده آمده است توجه بفرمائید؛ «تقلید از مراجع کار میمون است»! «روحانیت، قشری گرا و انحصارطلب است»! «روحانیت به جای عاقل پروری، عوام پروری و مقلدپروری می کند»! «اصلی ترین مانع دموکراسی در کشور ما، آن است که در ایران هنوز خدا نمرده است»! «امامان معصوم هم قابل نقد هستند»! «مظاهر دینی، چون حجاب و حیای زنان، نماد عقب افتادگی است»! و....
حضرت آیت الله رفسنجانی، آیا حق نداریم از حضرتعالی به عنوان یکی از مدافعان مرجعیت بپرسیم که چرا در مقابل اینهمه اهانت آشکار به مرجعیت، پیامبر اکرم(ص)، ائمه اطهار(ع)، اسلام و... سکوت کرده بودید؟ آیا می دانید که تمامی این اهانت کنندگان در تمامی طول فتنه 88 به گونه ای آشکارا و نه پنهان در کنار سران فتنه و در ائتلاف با آنها بوده اند؟! و...
7- نگارنده انکار نمی کند که امروزه بعضی ها به قول حضرتعالی؛ «برای توهین و تهمت(به مرجعیت) لباس رشیدی مطلق ها را درآورده و خرقه دوستی و ارشاد پوشیده اند» ولی به خوبی می دانید توده های عظیم و چندده میلیونی که در مقابل فتنه 88 ایستاده بودند، اینگونه افراد را نیز به خوبی می شناسند و از نهیب و خروش علیه آنها دریغ نکرده اند که نوشته های کیهان علیه آنان و هشدارهای پی درپی نسبت به خطر حضورشان در برخی مراکز حساس گواه روشنی بر این مدعاست. اما؛ سخن آن است که اگر اشاره حضرتعالی در بیانیه اخیرتان به این افراد است، چرا در برابر نمونه های بارها پلشت تر و آشکارتر سکوت کرده بودید و هنوز هم سکوت می کنید؟! و چگونه انتظار دارید که مردم با وجود برخورد اینگونه حضرتعالی، توصیه های شما را دلسوزانه تلقی کنند؟!
8- و بالاخره این وجیزه اگرچه فقط حرفی از آن هزاران است، ولی یادآوری این نکته در سطور پایانی آن نیز ضروری به نظر می رسد، آن جناب آقای رفسنجانی که نگارنده می شناسد و سال ها قبل از پیروزی انقلاب و در جریان انقلاب با بینش و منش و حتی شیوه نگارش ایشان آشنایی داشته و دارد، نمی تواند نویسنده بیانیه یاد شده باشد. این بیانیه، به لحاظ ادبیات نوشتاری، «مغلوط» از نظر محتوا، «مخدوش» و با توجه به چگونگی استدلال، «ابتدایی» به نظر می رسد و این تلقی را پدید آورده و قوت می بخشد که جناب هاشمی فقط تایید کننده متن بوده و اجازه انتشار آن را صادر فرموده اند! و این احتمال اگر با صحت قرین باشد، نشان می دهد کسانی که در جریان فتنه 88 پشت شخصیت و جایگاه آقای رفسنجانی سنگر گرفته بودند، هنوز ایشان را رها نکرده اند و بیانیه یاد شده را برای خروج هرچند، موقت رسانه های فتنه از خمودگی و درهم ریختگی ناشی از شکست تدارک دیده اند.
حسین شریعتمداری
گفت: سایت «گویانیوز» که به علت وابستگی به سازمان سیا در میان اپوزیسیون به «سیانیوز» معروف است، اظهارات اخیر خاتمی را عقب نشینی بی فایده و خطرناک دانست.
گفتم: بی فایده که هست، چون باید مجازات شود ولی چرا خطرناک؟! خودش که می خواهد با این تاکتیک از مجازات فرار کند.
گفت: سیا نیوز نوشته بر فرض که جمهوری اسلامی به خاتمی اجازه ورود به عرصه سیاست را بدهد، با توجه به شخصیت ناپایدار و چندگانه وی و بی عرضگی اپوزیسیون در حمایت از او بار دیگر به سختی سقوط کرده و به زمین می خورد.
گفتم: می گویند در دوران رژیم طاغوت، اطلاعیه ای را که یکی از ادارات برای توزیع شیر صادر کرده بود وارونه به دیوار چسبانده بودند و از آنجا که خوب خوانده نمی شده شخصی را به طور وارونه و با طناب از روی پشت بام به طرف اطلاعیه سرازیر کردند و یارو شروع به خواندن کرد، وقتی به آنجا رسید که قرار است شیر مجانی بدهند، کسانی که روی بام بودند طناب را رها کرده و شروع کردند به کف زدن! و....

گفت: تازه چه خبر؟!
گفتم: رادیو فردا وابسته به سازمان سیا، بی بی سی لندن و سایت وزارت خارجه اسرائیل به کیهان حمله کرده اند که چرا نوشته است آن عده از نمایندگان فراکسیون اقلیت که با خاتمی دیدار کرده اند باید رد صلاحیت شوند.
گفت: کیهان بر ضرورت رد صلاحیت این عده از نمایندگان مدعی اصلاحات تاکید کرده، جیغ مشترک سرویس های اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل و انگلیس به هوا بلند شده.
گفتم: معلوم می شود که تیر کیهان دقیقاً به هدف خورده و جیغ مدیران اصلی فتنه 88 را درآورده.
گفت: یعنی مدیران بیرونی فتنه بعد از آنهمه خیانت و وطن فروشی خاتمی و موسوی و کروبی، هنوز انتظار دارند که شورای نگهبان صلاحیت حامیان آنها را تائید کند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! پس چرا کیهان تاکید کرده بود که باید صلاحیت این عده از نمایندگان رد شود؟
گفت: اولا؛ برای این که شورای نگهبان وظیفه خود را فراموش نکند و ثانیاً؛ برای اینکه خواب آمریکا و انگلیس و اسرائیل آشفته شود.
گفتم: شخصی نیمه های شب یک پیامک دریافت کرد که نوشته بود؛ ببخشید! خیلی معذرت می خوام که این وقت شب بیدارت کردم! فقط می خواستم ببینم هنوز داری خواب پنبه دانه می بینی؟!

گفت: چند سایت ضدانقلابی حامی فتنه به موسوی پیشنهاد کرده اند که به زهرا رهنورد اجازه صحبت و اظهارنظر ندهد.
گفتم: چرا؟! مگر پیرزن اصلاحات چه حرفی زده که داد بقیه فتنه گران را درآورده است؟!
گفت: این سایت ها نوشته اند ادعاهای مضحک او باعث سرافکندگی هواداران جنبش در خارج کشور است.
گفتم: در عوض، اظهارات این پیرزن باعث خنده و تفریح می شود و اپوزیسیون از کسالت درمی آید، از قدیم و ندیم هم گفته اند «خنده بر هر درد بی درمان دواست».
گفت: یکی از این سایت ها به میرحسین پیشنهاد کرده که دو تا میل بافتنی با چند تا کلاف کاموا به زهرا رهنورد بدهد و سرش را گرم کند که دیگر حرف نزند.
گفتم: ایول! یارو به دکتر گفت؛ آقای دکتر! در هر مسئله ای که اظهار نظر می کنم مرا مسخره می کنند. دکتر گفت؛ وقتی به جایی می روی، چند تا لیوان آب غرغره کن! پرسید چه فایده ای دارد؟ و دکتر گفت؛ خب! دیگه نمی تونی حرف بزنی که مسخره ات کنند!